مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلاماللهعلیها در شهر کوفه
کوفیان را که تو در کوفه تماشا کردی خطبهها خواندی و الحق که تو غوغا کردی همه گـفتن که حیدر به میان آمده است دشـمـنان پـدرت را همه رسـوا کـردی گفتی از حیله و نیرنگ همه کـوردلان و تو حق را به همان معرکه افشا کردی لـرزههـا بر بـدن غـاطـبـۀ شـهـر افـتاد کوفه را صحنهای از محشر کبری کردی با همان خطبه عجب جنگ نمایان کردی کـمر هرچه حـرامی تو ز قـد تا کردی جلوی چشم همه خـنده به رویت کردند تو به چشم اسرا اشک خود اخفا کردی کوفیان گریهکنان نـادم و شرمنده شدند مثل یک شیر عرب ولـوله برپا کردی کمرت خم شد از آن اوج مصیبت بانو یادی از مادر خود حضرت زهرا کردی کـوفـه یـادآور مـظـلـومـیت حـیـدر بود یـاد مظـلـومیت و غـربت مـولا کـردی من نگویم که چه بر قاری قرآن کردند ناله و لعن خودت را تو به اعدا کردی و دریغا که در این کوفه دگر سقا نیست که تو او را ز حـرم راهی دریا کردی آخر قـصه تو با غـصۀ خود فهـمـاندی صبر بر حادثه را بر همه معـنا کردی |